هفته اول تولد وافتادن بندناف
این روزا آوا خیلی ناآرومی میکنه وهمه میگن خیلی بلاست ولی امیرحسین بیشترخوابه. هردوتون موقع خواب دستاتون رو میگیرید بالا ومیخوابیدو باکوچکترین صدایی ازخواب میپریدودستاتون روباز میکنیدومی ترسید.
اوایل من وبابایی هم ازترس شما می ترسیدیم ولی بعدشنیدیم که این ترس به دلیل کامل شدن سیستم عصبیتونه.
وای ی چقدرشستن شما فسقلیها سخته البته من که هنوزحالم خوب نشده که بتونم وروجکهام روبشورم ولی میدونم که نباید آب به بند نافتون بخوره وگیره بندناف باید بیرون پمپرزتون بسته بشه.چقدربادیدن بند نافتون ناراحت میشم آخه یه ذره التهاب داره ومی ترسم که درد داشته باشه.
٢٦شهریورخاله جون وعمه سمیه رفتند عظیما برای تست غربالگری .وروزهفتم بودکه مادرجون شماها روبردحموم لباسهای آوا روکه درآورد گفت که نافش افتاده .بندازش دور. دلم میخواست اونویه جای خوب بذارم نه توی سطل آشغال .که...
بندناف امیرحسین هم ٣یا ٤روزبعد بازهم موقع حمام رفتن افتادوخوشبختانه التهابش هم خیلی زودخوب شد.