برای امیرعلی عزیزم(تادوسالگی)
17 آبان 85 توی یکی ازشب های پاییزی خدای مهربون یکی ازفرشته های نازش وفرستاد رو زمین وگذاشت توبغل من. اسم اون فرشته دوست داشتنی شد امیرعلی
کوچولوی خوشگل وتپلی که الان برای خودش آقایی شده ،بود همه وجود وهستی من وبابایی ومادرجون مهربونش.
توی این قسمت دوست دارم خاطرات وعکس های امیرعلی عزیزم روبذارم .ان شاالله روزی برسه که خودش اینجا رومدیریت کنه وبقیه خاطراتش وبنویسه.
اینها عکسهای پسرطلاهستن تاپایان دوسالگی
تا چهارماهگی امیرعلی
آماده شده بودیم بریم خونه بابابزرگ
فدات بشم که دوتاانگشتهای شصتت توی دهنت بودمامانی
پسرطلاوبابایی.بابایی همیشه بهت میگفت پسربابا.دیگه سرزبون افتاده بود وهمه میگفتن پسربابا به جای امیرعلی
تا هفت ماهگی امیرعلی:
یادبابابزرگ عزیزبخیر وروحش شاد
خونه بابابزرگ
قربون اون خنده های قشنگت بشم عزیزم
تا یک سالگی گل پسرم
پسرخوبم امیرعلی جان شرمنده ازتولدیک سالگیت هیچ عکسی توی کامپیوترنیست چون باباجونت همه روپروند عزیزم فقط یک عکس برای یادگاری ازتوی آلبومت گرفتم ببخش کیفیت نداره
دوسالگی امیرعلی
باعموعلی وزن عمو رفتیم شمال .عمووزن عمو اینجانامزدبودن
21 ماهگی امیرعلی بادایی شون رفتیم مشهد.اینجاهم کوهستان پارک مشهده عزیزدلم
تولد دوسالگی امیرعلی (تولدت مبارک عزیزدلم)
اولین سفرامیرعلی به شمال باعموعلی وزن عمو وعمه فاطمه
یادش بخیرخیلی خوش گذشت
عیدت مبارک عزیزم صدسال به این سالهات باشه پسرنازمامان
باعمه زهراشون وعمومحمداینها رفتیم جنگل اولنگ تاتونستین شمابچه هابازی کردین ودلی ازعزا درآوردین
گل پسرم عاشق فاطمه بودی وتامیگفتیم میخوایم دومادت کنیم میگفتی عروسم باید فاطمه باشه اینم یه عکس دوتایی بالا واست گذاشتم