امیرحسین و آوای نازمامیرحسین و آوای نازم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
امیرعلی گلمامیرعلی گلم، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

فرشته های ما

امیرعلی عزیزم از6 تا8 سالگی

1393/3/19 17:59
نویسنده : مامی فرشته ها
537 بازدید
اشتراک گذاری

عکسهای امیرعلی از6سالگی تاالان

آخ جون یه کمی برف اومده بازم غنیمته

 Schneeball Smiley هواسرد شده ویه کمی برف اومده وامیرعلی وهنگامه رفتن روی پشت بوم وبرف بازی

یه آدم برفی کوچولویی هم درست کردن Schneemann Smileys.چندسالی هست که برف زیادی نیومده وهمین یه ذره هم کلی خوشحالمون کرد

امسال شب یلدا هم به خاطربه دنیااومدن این دوتاوروجک وهم اینکه بابایی ماشینشوعوض کرده بود همه رودعوت کردیم خونه خودمون یه شب خونواده بابایی ویه شب هم خونواده خودم. هردوشبش خیلی خوش گذشت وشمابچه هاهم کلی باهم بازی کردین

مهدیه وامیرعلی ومایده

وروزسال 1392

 اینم هفت سین امیرعلی

پنجم فروردین تولدفاطمه خاله بود

امیرعلی وفاطمه وزهرا

امیرعلی وفاطمه وجوجه ها

هشتم فروردین هم مادرجون رفت مکه وماروبااین دوتاوروجک شیطون تنها گذاشت

البته پسرخوبم خیلی به من کمک کرد.بعضی وقتها بچه هارومیخوابوندوبعضی موقع ها هم اگه خریدداشتم برام انجام میداد

امیرعلی وخواهرنازش

امیرعلی وداداشی بلا

سیزده بدرهم با بابابزرگشون ودایی اکبرشون و.... رفتیم یکی ازباغ های ابرسج.

شماهم تاتونستین بازی کردین وخوش گذروندین.

وپایان پیش دبستانی پسرگلم

اردیبهشت هم به پابوس آقام امام رضا(ع)رفتیم.

امیرعلی درحرم امام رضا(ع)

بیرون هتل هم یه ماشین قدیمی بزرگی بود وباهاش عکس انداختی

هواگرم شده وتقریباهرهفته میریم جنگل

عمورحیم یه تاب بزرگ براتون انداخته بودواون روزشما ازاون تاب جدانشدین

جنگل اولنگ

چهارم تیرهم باخونواده دایی علی ودایی اکبرودایی حسین وخاله ها رفتیم شمال .خیلی به همه خوش گذشت .هردفعه که مسافرت میرفتیم خلاصه یکی مون نبودولی این دفعه همه بودن وخیلی به یادموندنی شد.

توی راه هم چندجایی وایستادیم که هم خستگی مون دربره هم ازجاهای دیدنی استفاده کنیم .اولین جایی که ایستادن چشمه علی دامغان بود

چشمه علی دامغان

شب بود که رسیدیم دریا

بساط شام وعمورحیم آماده کرد

Sommersmileysشماها که هنوزنرسیدین رفتین آب بازی

من وبچه هاهم خوابیدیم

وتولدهفت سالگی امیرعلی

امسال تولدبچه هاخونواده بابایی رودعوت کردیم وتولدگل پسرم خونواده خودم رو.فکرمیکنم این طوری همه راحت تربودن

تولدت مبارک ای بهترین بهانه زیستن

فاطمه وامیرعلی وزهرا

تولدهفت سالگی امیرعلی

شب یلدا هم همگی جمع شدیم خونه بابابزرگ

چندسالی هست که درست وحسابی اینجا برف نیومده برای همین رفتیم شاهکوه برف بازی

Schneeball Smiley

شاهکوه

بابایی وپسرطلا

وقهرمانی امیرعلی

جونمی جون پسرم مدال طلاروتومسابقات ژیمناستیک آورده.من وبابایی خیلی خوشحالیم عزیزم

شکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروین

1393 نوروزسال

ازوقتی جوجه هابه دنیااومدن یه جورایی ازمسافرت میترسم.به خاطرهمین امسال هم فقط یه مسافرت دوروزه به روستای بابابزرگ رفتیم.امیرعلی که عاشق روستاست ووقتی میره دلش نمیادبرگرده.

سیزده بدرهم پارک مادررفتیم.دایی علی ودایی اکبرشون وبچه هاودایی حسنشون وما.درکل خوب بودهم هوا خوب وآفتابی بود Sonnenliegeوهم بچه های هم سن وسالت بودن وتاتونستین دلی ازعرادرآوردین وبازی کردین.

سیزده بدرسال 93شکلکهای جالب و متنوع آروین

مزارشهدا

شکلکهای جالب و متنوع آروین

این عکسها هم موقعی بود که هنوزبابابزرگ زنده بود ورفته بودیم خونه دایی جون عیادت بابابزرگغمگین

Camping Smiley

امیرعلی وعلیرضای خاله جون که تازه بیست روزه است

تابستان 93

امیرعلی وبابایی ودوقلوها

پسرمامان جونم برات بگه که بعدعیدفطر(مرداد93)که عیداول بابابزرگ هم بود با خونواده های دایی وخاله رفتیم شمال .سفرخیلی خوبی بودوروحیه هممون عوض شد.آخه مریضی بابابزرگ وبعدهم فوت و... همه مون روحسابی داغون کرده بود.خلاصه واقعا یه سفرلازم بود.

چندتاازعکس های شمال روبرات گذاشتم.

یه کمی هم مواظب بچه ها بودی ولی خب بیشترسرت به کارخودت بودوبه بازی .

بعدیه آب بازی مفصل ،شن داغ خیلی میچسبه.

امیرعلی باعکس کارتن موردعلاقش (باب اسفنجی)

جونمی جون 

بریم قلعه امیرعلی وببینیم ولی انگارهنوزآماده نیست..

و لاو ترکوندن هنگامه

وساحل دریا وبلالهای عمورحیم ،چقدرمیچسبه..

ویلای رویان وامیرعلی وفاطمه وزهرا.چه ژست هایی هم گرفتن. پیرشین ننه جون.

آبشارآب پری رویان

امیرعلی،بابایی ودوقلوها

امیرعلی ومهدی

امیرعلی ومهدی ومحمدورضا

بعدازآبشار آب پری رفتیم پارک جنگلی ونهار رواونجاخوردیم.جای همگی خالی بودددددددددددد

وغروب هم ازجنگل رفتیم دریاوتنی به آب زدیم.شماهاکه اول فوتبال ساحلی(به قول خودت)کردین والبته تیم تووبابایی ازداییشون بردوبعدهم والیبال توی آب (نمیدونم اسم داره یانه)وبعدهم بابایی بیچاره رو......... وگریه وزاریییییییییی

بدون شرح:

این هم ازسفرپنج روزه مابه شمال .خیلی خوب بود ولی حیف که زود تموم شد

divider-177.gif

آخرای تابستونه وجمعه باعموحسینشون وعموحسنشون رفتیم امیریه . خوب بودوخوش گذشت

یه درخت بزرگ اونجابودکه اول تووسپهررفتین بالاوبچه هاهم یکی یکی باگریه اومدن بالاودیگه پایین نمیومدن

راستی پسرمامان خاله هنگامه هم 28مرداد جشن عقدش بودواونم پریددد

جمعه بعدازعقدخاله جون بادایی شون وخاله هاوعروس ودومادرفتیم جنگل .خیلی هم به همه خوش گذشت

امیرعلی وزهرا

یه شب خوب درباغ اورس

آخرای تابستونه واین آخرین بیرونی که توی سال 93رفتیم ،بادایی علیشون بودکه رفتیم باغ اورس ،باغ قشنگی بود،هواهم خیلی عالی بودوبه همه هم خیلی خوش گذشت.Caillou con sus amigosبه دلیل فوت عمه مریم به خاله اینها چیزی نگفتیم وخودمون بادایی شون رفتیم ددر.ولی خب جای خاله هاروهم خیلی خالی کردیم.

این هم ازعکسهاتون.

امیرعلی وزهراو آوا

xs03gif395

ویه عکس دسته جمعی دیگه

divider-177.gif

نهم مهرهم رفتیم مشهدپابوس امام رضا.خداروشکر سفرخوبی بودوبهمون خوش گذشت.توی مسیررفتن ،برای نهار قدمگاه ایستادیم وبعدنهارهم رفتیم زیارت .

مهر93،قدمگاه (نیشابور)

divider-186.gif

حدودای ساعت چهاررسیدیم هتل.اینم نمای بیرون هتل:

وداخل اتاق:

یه روزهم رفتیم کوهسنگی

اینجاآوا خانم ساعت امیرعلی روکه مادرجون تازه براش خریده بودگم کرده بود.قیافه دوتاشون توی عکس پیداست. پسرگلم که اصلاعصبانی نیست.آوا روهم اصلا نیشگون نگرفته.گفتم که یه موقع کسی فکربدنکنه . داداشی هوای خواهروبرادرشوخیلی داره.قربونش برم منننننننننننننننن.

وپیداشدن ساعت امیرعلی .ازروی چهره کاملا معلومه.

این طرف هم امیرحسین خان روداشته باشین که به چه وضعی ازپله ها بالامیره .نمیدونم اون موقع من کجابودم. ولی خودمونیم ها خیلی اون روزاذیت کردن این دوتاوروجککککک.

بعدمشهدهم رفتیم تربت جام خونه عمه فاطی (عمه مامان) وشما حسابی این دوروزبا محمدامین بازی کردین وخونه عمه جون و ترکوندین.دستشون دردنکنه .خیلی زحمتشون دادیم.

اینجامحمدامین کلاس دفاع شخصی میرفت ولباسشوپوشیده بود که بهمون نشون بده.البته این یکی دوروزهم همش ازهمین بازی های خطرناک میکردین هااااا.

امیرعلی ومحمدامینdivider-123.gif

هورااااااا اولین برف پاییزی هم اومد.البته اینجا نه ها ،فعلا روی کوهها.ماهم تصمیم گرفتیم با دایی وخاله شون بریم شاهکوه برف بازی .ولی هوایه کمی سردبود. ولی شماها تاتونستین بازی کردین وخوش گذروندین .

شاهکوه،پاییز93totalgifs.com boneco-de-neve gif gif 35.gif

divider-177.gif

موقع برگشت ازشاهکوه هم دوقلوها بع بعی دیدن وبابایی هم وایستادتابع بعی هارونگاه کنن.

totalgifs.com aniversario gif gif 07.gif                        totalgifs.com aniversario gif gif 35.gif

وجودتوتنها هدیه گرانبهایی بود که خداوندمن رالایق آن دانست وهدیه من به تو نازنین ،قلب مادری است که فقط برای تو میتپد.عاشقانه وصادقانه دوستت دارم وسالروز تولدت را تبریک می گویم.

امیرعلی جان ،8 سالگیت مبارک

پسرعزیزم امسال تولدت همزمان بود باماه محرم .به همین خاطرنتونستیم برات جشن بگیریم.فقط یه کیک کوچولو برات گرفتیم .ویه مهمون کوچولو(زهراجون) هم دعوت کردیم .امیدوارم همیشه سلامت باشی وشمع تولد صدسالگیتو فوت کنی گل مامانی.

8سالگیت مبارک گل پسرم

هربارکه شمعتو روشن کردیم ،زودترازتو این وروجک ها شمعتو فوت میکردن. نمیدونم چه علاقه عجیبی به فوت کردن شمع وکبریت وفندک و ... دارن

 totalgifs.com aniversario gif gif 46.gif

totalgifs.com aniversario gif gif 34.gif

وبالاخره امیرعلی تونست شمع تولد8سالگیشو فوت کنه.هورااااااااااااا89.gif

 واما کادوی تولد:من وبابایی برات یه تبلت گرفتیم ومادرجون هم برات یه بازی گلف و50000 تومن پول .امیدوارم همیشه زنده باشی عزیزم.

پسندها (1)

نظرات (0)