28 ماهگی (باتآخیر) وازپوشک گرفتن امیرحسین وآوا
سلام عزیزای دلم...،نفسای مامان،دوستتون دارم فراوون وبهترینها روبراتون آرزومندم..
هزارماشالله خیلی شیطون شدین وخیلی خیلی شیرین زبون...
دوستتون داریم من وبابا جون
یه وقتایی هم هست که قربون هم میرین ولی...
حرفهای بامزه:
- امیرحسین و آوا همدیگه رو گازمیگیرین و وقتی گریه هم ومیبینن فوری میگن ببخشید.
- غذاشون ومیخورن و اگه به نظرشون خوشمزه بیاد میگن مامان دست درد نکنه.
- به محض اینک میخوام برای آوا لاک بزنم امیرحسین میادومیگه مامان منم لاک
- به محض اینکه دعواشون میکنم میگن مامان باهات قهرم ،دوست ندارم ولی سریع بعدش میان میگن ببخشید.
- آوا بعضی وقتها امیرحسن و میخواد صدا کنه میگه:امیرم ،قشنگم .. عاشق اینجورصداکردنشم..
دخملی ما علاقه زیادی به کفش داره حالا هرچی باشه یا مال هرکسی که باشه.
وقتی آوا خانم پا توکفش مامان میکنه.
از
پوشک گیرون:
بالاخره کلیدپروژه پوشک گیرون زده شد وراهی بود که باید میرفتم.هردو خیلی همکاری کردن اول قراربود دخملی رو ازپوشک بگیرم ولی دیدم امرحسین هم خداروشکرآمادگی داره و دوتایی رو باهم گرفتم .سخت بود ولی خداروشکرخوب بود.البته بعضی وقتها هم خرابکاری میکنن و شبها هم هنوزپوشک میشن ولی بهتر ازاونی بود که همیشه ازش میترسیدم.خدایا شکرت..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی